سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

بهترینِ یاران، کسی است که تو را به سوی خیر راهنمایی می کند . [امام علی علیه السلام]

Faded Memories
پنج شنبه 88/5/15 ::  ساعت 10:44 صبح

قصه ی نگاه اولمان را هیچ کس نفهمید و شاید خودمان هم نفهمیدیم و شاید اگر روزی قصه ی مان را برای نفر سومی تعریف کنیم،هرگز تصورش را هم نکند که آن نگاه زیرچشمی و آن لبخد هایمان روزی به اینجا برسد.... به اینجا که هرلحظه و هرنفس همدیگر را یاد می کنیم،و اگر این یاد کردن نباشد، می دانم که می دانی،نمی توانیم ادامه دهیم....

تازه می فهمم که چرا می گویند"امید"برای انسان به مانند بال است برای پرنده،و من امید پرواز در هوایت را از گذشته داشته ام و دارم و یقین دارم که خواهم داشت....حتی اگر تو به دوردست ها بروی....و حتی اگر روزگار بال هایم را نیز از من بگیرد،باز به امید رسیدن به تو،پیاده خواهم آمد و اگر آن هم نشد..... قلبم را به سویت روان می کنم،اما قلبم که حالا هم همیشه در کنار توست.

قصه ی نگاه اول من و تو،نه.... بگذار حالا دیگر بگویم "ما"....

قصه ی نگاه اول ما هم عجیب است و در عین زیبایی دردناک و در عین دردناکی زیبا و به مانند افسانه است..... آری.....

ما بیشتر از این که با هم با زبان سخن بگوییم،با نگاه هایمان با هم حرف زده ایم و می زنیم و باور کرده ام که خیلی وقت ها چشم ها حرف هایی را می گویند که زبان در بیانشان عاجز مانده.... به راستی باید خدا را شکر کرد که به ما با نگاه حرف زدن را آموخت....

و من و تو بهتر از هرکس می دانیم که در چشمان یکدیگر چه چیزی را خوانده ایم و به چشمان یکدیگر چه چیز هایی را گفته ایم.....

نمی دانم چرا هروقت که مدت زیادی چشمهایمان از نزدیک همدیگر را نمی بینند،خیس می شوند، شاید این قطرات نقره ای بهتر می توانند از فاصله ی دور و یا شاید مثل دیروز خیلی نزدیک، بهتر با هم ارتباط برقرار کنند

میدانی زیبایی صحبت کردن با چشمها در چیست؟؟؟ در عین حال که همه حرف هایت را می فهمند یا شاید می توانند بفهمند (زیرا زبان چشم ها در همه جای دنیا یکی است)،حرف هایت را فقط یک نفر می فهمد،و فقط او.....چون چشم هایت در آن لحظه فقط با او صحبت می کند و بس و در آن لحظه گویی همه ی دنیا خلاصه شده در دو دایره ی سیاه که تو نمیدانی خدا این دو دایره را برای تو با چه ظرافتی نقاشی کرده است...

درد و دل کردن چشمی خاصیت دیگری نیز دارد،و آن اینکه در کوتاه ترین زمان،بیشترین مطلب را منتقل می کنند...

یادم باشد،اگر روزی به هم رسیدیم....( هرچند نمی دانم چرا....اما احساسی به من می گوید: روزی به هم می رسیم،تو را نمی دانم؟/اما احساسم این است که روزی دستانم،دستان مهربانت را لمس خواهد کرد)....چه قدر دور شدیم...داشت یادم می رفت.... آخر بعضی وقت ها آدم تردید هایش را در این دو کمان قرار می دهد و گاهی هم باورهایش را تا دیگران را از تردید خارج کند....اما تو که جزو دیگران نیستی.....تو منی و من،تو.

.....یادم باشد اگر روزی به هم رسیدیم....حرف زدن با چشم را به دیگران یاد دهیم و به آن ها بگوییم ....نه ... به ان ها بگویم که چشمان تو ، برای من چه معنایی داشته و دارد..... چشمانی که برخی از بزرگترین باورهایم در آنها و با انها تجلی یافت.

.......

روزی در کتاب "در آغوش نور" خواندم:

که روح جسم هایی که در این دنیا به حقیقت همدیگر را دوست می دارند و به امید هم زنده اند، در آن دنیا با هم بوده اند و گویی سعی داشته اند که در این دنیا نیز دوباره همدیگر را پیدا کنند، و من و تو می دانیم که وقتی همدیگر را پیدا کنند....آن لحظه چه لحظه ای است....ابتدا کمی شک و تردید دارند اما زمانی که مطمئن شدند که آن یکی همان دوست و یار و همراه قدیمی است دیگر، هرگز همدیگر را رها نخواند کرد تا آن روز که دوباره به خانه ی اول بازگردند و دوباره هم باهم باشند و حالا من باور کرده ام و به یقین رسیده ام که روح های من و تو قبلا روزی،جایی با هم و در کنارهم و دویت و یار هم بوده اند و اگر این گونه نبود دست سرنوشت اینگونه ما را با هم آشنا نمی کرد، بین این همه آدم رنگارنگ... ولی هر چند که لیاقت تو که گویی انسان نیستی و همه ی حرکاتت،زیباییت، رفتارت،مهربانیت،افکارت و .... مرا به این فکر وامیدارد که تو .... جزو فرشتگانی و برای آن بالاهایی و این زمین خاکی جای تونیت؛بیشتر از این هاست و من کجا و تو کجا....؟....

اما با این حال،از صمیم قلب و با همه ی توانم و با باور و ایمان می گویم
"دوستت دارم"

تقدیم به بهترینم،کسی که می داند نفسم برای او و به امید او می آید و میرود،کسی که دوست داشتن حقیقی را به من آموخت،کسی که تمام این کارا فقط و فقط به خاطر اونه،از این وبلاگ گرفته تا ... دوستت دارم/مراقب خودت باش
(>>از اینکه طولانی شد معذرت....آخه فقط واسه تو نوشتمش و میدونم فقط تویی که حوصله میکنی تا آخرشو بخونی<<)

 


¤ نویسنده: پویا



3لیست کل یادداشت های این وبلاگ


خانه
مدیریت وبلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه

:: کل بازدیدها :: 
52313

:: بازدیدهای امروز :: 
15

:: بازدیدهای دیروز :: 
18


:: درباره من :: 

Faded Memories
پویا
دل تنگی های یک ....

:: لینک به وبلاگ :: 

Faded Memories

:: پیوندهای روزانه ::

عشق گمشده [52]
حرف های ناتمام....(دکتر شریعتی) [154]
باهمیم تا مال هم شیم [32]
Free Pics UPLOAD [7]
مرجع دانلود ایرانیان [47]
تنها [24]
[آرشیو(6)]


::آرشیو وبلاگ ::

تنهاترین تنها
آغازی دوباره
رویای ....

:: لوگوی دوستان من ::



::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

::موسیقی وبلاگ ::

:: اشتراک درخبرنامه ::