سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

بسا روزه‏دار که از روزه خود جز گرسنگى و تشنگى بهره نبرد ، و بسا بر پا ایستاده که از ایستادن جز بیدارى و رنج برى نخورد . خوشا خواب زیرکان و خوشا روزه گشادن آنان . [نهج البلاغه]

Faded Memories
سه شنبه 88/5/20 ::  ساعت 11:26 صبح

 

 

به یاد دارم روزی پدرم گفت: "بعضی ها،عشق را در زندان واژه ها به بند می کشند."
حالا که فکر می کنم می بینم پدرم راست میگفت،واقعا راست میگفت....
شاید باید عاشق بشی و عاشق واقعی باشی تا به بفهمی که واژه ها برای بیان میزان علاقه و عشق حقیقیت به یک نفر،عاجزند....
نمیدونم شاید تجربه کرده باشی....وقتی که هیچی جز نگاه نداری که بگی....اما من که همیشه از نگاهش به اندازه یه دنیا فهمیدم....
نمیدونم آدما خیلی کم عاشق میشن یا می ترسن اعتراف کنن عاشق شدن....تازه خیلی وقت ها از گفتن این دو کلمه هم عاجزند "دوستت دارم" البته منظورم گفتن حقیقی بود....
یعنی اینکه بفهمیم که چرا معلم شهید ، دکتر شریعتی(سلام خدا بر او) فرمود:
خدا به هرکه دوست میداری بیاموز که "عشق" از زندگی برتر است و به هرکه دوست تر میداری بیاموز که "دوست داشتن"  از عشق برتر است.
شاید واقعا برای فهمیدن این جمله هم سال ها وقت لازم باشه....اما به نظرم هرکی وقتی همون بار این جمله رو بخونه،منظورش رو می فهمه، به خاطر اینکه قدرت عشق و دوست داشتن تو وجود همه هست،فقط بعضی ها زودتر ازش استفاده می کنن و به قدرت بی انتهاش پی میبرن،بعضی ها هم دیرتر...
شایدم .... نمیدونم
شاید قبل از اینکه بخوای کسی رو دوست داشته باشی،باید صبر رو یاد بگیری و گرنه شاید دلت از غصه بترکه....(مثل حالای من)
نمیدونم چرا بعضی وقت ها احساس میکنم خیلی تنهام،خیلی تنها.....اینقدر که احساس میکنم در و دیوارا میخوان منو .....اما همون موقع هست که یاد یه کسی میتونه نجاتت بده
ولی....
بعضی موقع هم یاد همون کس میتونه دلت رو از غصه بترکونه....
شاید این از عوارض جانبی دوست داشتنه....نمیدونم....شاید
ولی صبر سخته....سخت....
اونم موقعی که بفهمی فقط همون کس واقعا دوستت داره و ....(شاید خیلی کلیشه ای شده باشه) .... تو رو واسه خودت میخواد.
بازم به حرفای دکتر شریعتی،(این بزرگ معلم تاریخ)،پناه می برم که فرمود:
خدایا به من توفیق
صبر ، در نومیدی .... فداکاری ، در سکوت .... عشق ، بی هوس .... تنهایی ، در انبوه جمعیت .... و
دوست داشتن،
بی آنکه دوست بداند....
روزی کن.
دکتر ! کاش بودی و واسم میگفتی چرا گفتی بی آنکه دوست بداند....
در هر حال
با اینکه این چند سال و این روزا خیلی سخته....خیلی سخت،اما هزار بار دیگه هم اگه برگردم به عقب بازم همین مسیر رو انتخاب میکنم.... چون با تمام غصه هاش،سختی هاش،گریه هاش، دلتنگی هاش، قشنگه...
به نظرم زیبایی زندگی هم همینه،،،این که یکی رو به خاطر خودش،،،نه به خاطر خودت ، دوستش داشته باشی، مگه نه اینکه آدمی به امید زنده است...
(هر چند تو دنیای امروز ما،که انگار به بودن تو اوون محکوم شدیم،خیلی ها به امید شکم و ..... «و هزار نقطه به جای سه تا» زنده اند.....شاید همه ی اینا به خاطر اینه که یاد نگرفتیم و بهمون یاد ندادند که "دوست داشته باشیم")
اینجاست که میگم خداجونم.....مرسی....مرسی از اینکه منو با کسی آشنا کردی تا با اون به من دوست داشتن رو یاد بدی....منم خوب یاد گرفتم....تو مدرسه عشق....یا شاید قشنگتر باشه که بگم تو مدرسه دوست داشتن و حالا بازم فهمیدم که بابام راست میگفت که: "در مدرسه ی عشق،به قلم و دفتر نیازی نیست." .... انگار همه چی بهت الهام میشه....

>>"دوستت دارم تا همیشه،هرجای این دنیای خاکی هزار رنگ و ریا هم که باشم"<<
« شاید بعضی ها بخندن و بگن اینم دروغه....اما خود اون 2 نفر درک میکنن با تمام وجود که وقتی که یکی به اون یکی میگه دوست دارم انگار فقط زبانی نیست....بلکه تمام وجودش داد میزنه »

 

دلا تا کی بدین زاری به درد عشق بیماری ....
بدام زلف او تا کی .... چنین محزون گرفتاری....

 

 


¤ نویسنده: پویا



3لیست کل یادداشت های این وبلاگ


خانه
مدیریت وبلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه

:: کل بازدیدها :: 
52335

:: بازدیدهای امروز :: 
4

:: بازدیدهای دیروز :: 
7


:: درباره من :: 

Faded Memories
پویا
دل تنگی های یک ....

:: لینک به وبلاگ :: 

Faded Memories

:: پیوندهای روزانه ::

عشق گمشده [52]
حرف های ناتمام....(دکتر شریعتی) [154]
باهمیم تا مال هم شیم [32]
Free Pics UPLOAD [7]
مرجع دانلود ایرانیان [47]
تنها [24]
[آرشیو(6)]


::آرشیو وبلاگ ::

تنهاترین تنها
آغازی دوباره
رویای ....

:: لوگوی دوستان من ::



::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

::موسیقی وبلاگ ::

:: اشتراک درخبرنامه ::